به مناسبت سالروز شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی
واقعهای فراتر از مغزهای ساواک و سیا و موساد
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
«... شب آخر قرار بود برای آقا (حاج سید مصطفی) مهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند: صغری برو بخواب، من خودم در را باز میکنم... صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب دعایشان خم شدهاند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابشان برده... که دیدم جواب نمیدهد و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که آقا مصطفی مریض شده است... که با یکی دو نفر... آقا را به بیمارستان بردند...»
این روایت خادم منزل آیتالله حاج سید مصطفی خمینی به نام صغری خانم است، اولین شخصی که با پیکر بیجان فرزند ارشد حضرت امام خمینی مواجه شد. شایع کردند سکته قلبی کرده اما کسی آن را باور نمیکرد، از جمله معصومه حائری همسر مکرمه ایشان که با حیرت، ماجرای شهادت حاج سید مصطفی را روایت کرد. او دومین نفری بود که از ماوقع اطلاع یافت و اینچنین شرح داد:
«... او (حاج آقا مصطفی) مردی بسیار قوی و از سلامت کامل برخوردار بود، هیچگونه ناراحتی و بیماری نداشت. به همین دلیل برخلاف آنچه شایع کردند، سکته قلبی خیلی بعید به نظر میرسد. همان شب که حاج آقا مصطفی شهید شدند، زودتر از معمول به خانه آمدند، چون قرار بود که ساعت دوازده، مهمان بیاید... ما دیگر نفهمیدیم که مهمانها چه وقت آمدند و کی رفتند و چه شد؟...پس از اطلاع، خود را بالای سر او رساندم، دیدم دستهای آقا مصطفی بنفش شده است و لکههای بنفش نیز روی سینه و سرِ شانههایش دیدم... در آنجا (بیمارستان) به ما گفتند که حاج آقا مصطفی مسموم شده و دو ساعت است که از دنیا رفته...»
مرحوم حجتالاسلام سید احمد خمینی نیز براین باور بود که برادرش در اثر مسمومیت به وسیله ماموران رژیم پهلوی شهید شده است. آن مرحوم گفته بود:
«... همین قدر میتوانم بگویم که ایشان چند ساعت قبل از شهادت، در مجلس فاتحهای شرکت میکند که در آنجا بعضی از ایادی رژیم پهلوی، دستاندرکار دادن چای و قهوه در مجلس بودهاند...»
پاییز غمانگیز نجف و جهان اسلام
صبح یکشنبه نهم ذیقعده 1397 هجری قمری برابر یکم آبانماه 1356 هجری شمسی، خورشید باهالهای از غم و اندوه طلوع کرد. فضای نجف اشرف در حالتی از ابهام و ناباوری فرو رفته و مردم به ویژه محصلین حوزه علمیه این شهر را بهت و حیرتی شگفت فرا گرفته بود، قیافهها غمناک و چهرههای اندوهبار از رویداد و ضایعهای بزرگ و جبرانناپذیر حکایت میکرد. آیتالله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی و از نزدیکترین و صدیقترین یاران ایشان، در نخستین ساعات این روز، در حال مطالعه، جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.
حضرت امام در چند جمله، آن رحلت جانسوز را به اطلاع همه رساندند. جملاتی که هر کلمهاش حکایت از غم و اندوهی عمیق داشت:
«إنا لله و إنا إلیه راجعون
در روز یکشنبه نهم شهر ذیالقعدهْ الحرام 1397 مصطفی خمینی، نور بصرم و مُهجَه قلبم، دارفانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد.
اللهم ارحمه و اغفر له و أسکنه الجنهْ بحق اولیائک الطاهرین- علیهم الصلاهْ و السلام»
نبوغی جوان برای آینده اسلام
به نظر میآید استعداد سرشار و نبوغ فکری سید مصطفی خمینی که توفیق بهرهگیری مستمر و مداوم از محضر پر فیض پدر ارجمندش را در شرایط مختلف و سالهای متمادی داشت و تحت تربیت اخلاقی و پرورش علمی اسلامی ایشان، رشد یافت تا به یکی از امیدهای ارزشمند جهان اسلام تبدیل شود، باعث گردید تا بیش از همه مورد کینه و هدف دشمنان اسلام و نهضت امام قرار بگیرد.
سید مصطفی که دروس سطح و مقدمات حوزه را برخلاف همدورههای خود در کمترین زمان ممکن طی کرده و از همان زمان استعداد و نبوغ خود را نشان داد، بقیه دروس را نیز با هوش سرشار خود پشت سر گذارد و بلافاصله وارد دوره خارج فقه شد و در پنجمین سال این دوره و در سن 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید و اجازه نامۀ اجتهاد خود را از طرف امام خمینی دریافت نمود. دانش و استعداد او چنان بود که در پایان فراگیری برخی علوم دشوار مثل فلسفه و به طور مشخص منظومه حکمت سبزواری و اسفار به تعلیم و آموزش آنها پرداخت.
اما تحصیلات سید مصطفی به همین جا ختم نشد و در سالهای دهه 1340 و 1350، یعنی در زمان تبعید امام به ترکیه و عراق، همچنان ادامه پیدا کرد و در این مرحله، بُعد تألیفی نیز بر تعلّم و تعلیم وی، افزوده شد. حاصل چندین سال تألیف وی، امروزه به صورت چندین عنوان کتاب به زبانهای فارسی و عربی چاپ و منتشر گردیده است.
حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسن طاهری اصفهانی در مراسم بزرگداشت شهید سید مصطفی خمینی در شبستان چهلستون مسجد جامع بازار تهران به تاریخ 5 آبان 1356 درباره سطح علمی وی چنین گفت:
«... جامعه روحانیت و جامعه مسلمین انتظار داشتند این آیتالله جوان زنده بماند و در آینده قطب مرجعیت و رهبری مردم در مقام هدایت به سوی خدا باشد. همان طور که در تمام دوران عمرش تلاش داشت. بپرسید، از مراجع و بزرگان و علما، سؤال کنید، آیا مجتهدی در این سنین با این مقام علمی حضور داشته. چقدر ارزنده، چقدر با موقعیت، مرگ این عالم بزرگوار، حادثه بسیار سنگینی بود برای جامعه روحانیت و مسلمانان جهان...»
حضرت امام خود در مراسم گرامیداشت فرزند شهیدشان، این سطح علمی و دانش را مورد تاکید قرار داده و او را «امید آینده اسلام» نامیده و فرمودند:
«... من امید داشتم که این مرحوم (سید مصطفی) شخص خدمتگزار و سودمند برای اسلام و مسلمین باشد، ولی، لا رادَّ لَقضائِهِ وَ اِنَّاللهَ لَغَنیٌ عَنِ العالمین.»
مقام معظم رهبری نیز درباره مقام علمی حاج سیدمصطفی خمینی فرمودهاند:
«... ایشان اگر نگوییم بهترین شاگردان، جزو بهترین شاگردان درس امام(ره) بود و در عین حال... فلسفه و فقه درس میداد. او بهعنوان یک چهره برجسته در میان طلاب، فضلا و مدرسین حوزه، معروف بود. مرحوم سیدمصطفی خمینی(ره) یکی از شخصیتهای بالقوه و بالفعل اسلام بود... بنده ایشان را بهعنوان یک چهره برجسته حوزه علميه قم از سالها قبل میشناختم. وقتی به قم رفته بودیم، در درس فقه و اصول امام، ممتازترین کسی که بر طبق سنت و شیوه درسهای حوزه علمیه، گستاخانه با امام از مباحث علمی دم میزد و اشکال میکرد، او بود...»
پا به پای امام در روزهای تبعید
اما با چنین مقام علمی، شهید سیدمصطفی خمینی از همان آغاز نهضت، همواره بهدنبال حضرت امام گام برداشت. از همان شبانگاه شومی که مزدوران ساواک به منزل امام ریختند و امام را ربودند و سیدمصطفی با پای برهنه به میان کوچه و خیابان دوید و فریاد زد که «مردم! خمینی را بردند!» تا زمانی که همزمان با امام به زندان رفت و همپای ایشان تبعید شد.
آیتالله شهید، دیرپاترین غمخوار و مدافع رهبری نهضت بود و از هستی و موقعیت خود در حساسترین لحظات بحرانی مبارزات روحانیت ایثار کرد و از خود گذشتگیها نشان داد تا مبارزات اسلامی، همچنان فروزان بماند. آنقدر بیتابانه و خستگیناپذیر در کنار آن زعیم عالیقدر کوشید و جوشید و خروشید و از توطئهها و دسیسههای دشمن نهراسید که سرانجام در شمار یکی از شهدای پرافتخار جهان اسلام و انقلاب درآمد.
حضرت امام آن شهادت را از «الطاف خفیه الهی» برشمرده و در همان ایام سنگین و غمبار فقدان سید مصطفی فرمودند:
«... اینطور قضایا مهم نیست، خیلی پیش میآید، برای همه مردم پیش میآید. خدای تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافی خفیه...»
الطاف خفیهای که بعدا درک شد
شاید در آن روز که امام آن تعابیر را به کار بردند، کمتر کسی متوجه مفهوم و معنی «الطاف خفیه» مورد نظر ایشان گردید، اما یک سال بعد گویا همه ملت آن را درک کرده بودند. چنانکه حضرت آیتالله خامنهای درباره آن پیام و کلام تعیینکننده امام فرمودهاند:
«... در حالی که زن و مرد ما از اندوه این حادثه بزرگ میگریستند، در حالتی که دوستان و آشنایان و حتی ناآشنایان، عظمت و عمق حادثه را درک میکردند و دردمندانه زبان به افسوس میگشودند، پیام رهبر از فرسنگها راه با یک دنیا امید میرسید و رسید؛ این دل بزرگ، این روح بزرگ، این روح خدا با صبری بزرگ به این حادثه شکوه ابدی بخشید. مرگ مصطفی الطاف خفی الهی بود؛ این است برداشت یک انسان الهی، یک انسان ملکوتی، رهبری که بر دلها حکومت میکند... دستگاه جبار ناگهان در مقابل یک حادثه حسابنشده قرار گرفت؛ او نمیاندیشید که یک شهادت اینگونه مردم را حرکت بدهد؛ مغزهای حسابگر ساواک و سیا و موساد نمیتوانستند عمق مسئله را درک کنند... فکر نمیکردند حادثه این همه با موج عکسالعمل عظیم روبه رو شود. فکر کردند باید این نام را، این چهره منور را در مقابل مردم ساقط کنند، آن مقاله را نوشتند. قم قیام کرد، ایران قیام کرد؛ تبریز کشته داد، یزد کشته داد؛ اصفهان کشته داد؛ ملت سخاوتمندانه خون داد و جان داد. گردونه جنبش، گردونه انقلاب به غلتک افتاد...»